- دل گرداندن (تَ ءَمْ مُ فَ دَ)
تغییر رأی و عقیده دادن:
دل بگردان زود و گرد او مگرد
سر بکش زین بدنشان و دل بکن.
ناصرخسرو.
، نومید کردن کسی را:
مرا اگرچه نبینی و رو بگردانی
دلم چگونه ازین آرزو بگردانی.
امیر شاهی سبزواری (از آنندراج).
رجوع به این ترکیب ذیل گرداندن شود
دل بگردان زود و گرد او مگرد
سر بکش زین بدنشان و دل بکن.
ناصرخسرو.
، نومید کردن کسی را:
مرا اگرچه نبینی و رو بگردانی
دلم چگونه ازین آرزو بگردانی.
امیر شاهی سبزواری (از آنندراج).
رجوع به این ترکیب ذیل گرداندن شود
